میدانی همیشه نگران جای خالیت بودم
اینکه صندلی رو به رویم خالی است
چه نگرانی بیهوده ای
زمانی که تو حتی روحت هم خبر ندارد
در درون من چه غوغایی است
نمیدانی این پاییز چه نمیکند با دلم
نمیدانی این آبان هم دارد با بی مهری میگذرد
وقتی حتی نمیدانی امروز چند بار از درون فرو ریخته ام
وقتی حتی نمیفهمی من به تمام دو نفره های اینجا مجبورم لبخند بزنم
تظاهر کنم که همه چیز خوب است
همه چیز سر جایش است ...
سر جایت هستی مگر نه؟!
پس این صندلی رو به روی من جای تو نیست
وقتی تو سر جایت هستی
برچسب : نویسنده : efaraaanc بازدید : 250