Avalin baran zendegiam

ساخت وبلاگ

شروع می کنَد

می بارد

بغُضِ چَند ماهه اش دارد 

آرامْ آرامْ سرازیر می شود

قول داده بودم با اولین بـ ـارانْ بنویسم

امـ ـا 

این هوا هوایی ام می کند , می دانی نوشتن لازم ندارد 

تو را کَم دارد 

که عَطر تَنَتْ را همراه با عَطر خاکِ باران خورده نَفَس بکشم 

و

یادَم بِروَد مَن قَبل از تو از بـ ـارانْ متنفر بوده ام

یادَم بروَد از خیس شُدن کَفش هایَم بیزار بوده ام

یادَم بروَد از خَرابْ شُدن آرایش ام واهمه داشته ام

باید همه ی این ها را از یاد بِبَرمْ

باید امروز را طوری بگذرانَم 

که انگار اولین بارانِ زندگی ام می بارد

:)...
ما را در سایت :) دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : efaraaanc بازدید : 186 تاريخ : شنبه 29 آبان 1395 ساعت: 6:05